✳️یک آیه با تفسیر? آیا مال و فرزند فتنه هستند؟ بسم الله الرحمن الرحین ?إِنَّما أَمْوالُکمْ وَ أَوْلادُکمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ☀️سوره تغابن، آیه 15 ?همانا اموال و اولاد شما وسیله آزمایشند و خداوند است که پاداش بزرگ نزد او است(و به کسانی پاداش می دهد که در این امتحان پیروز شوند). ?نکته ها ✍«فتنه» هم به معنای رنج ها و مشکلات و مصیبت ها و اموری است که انسان گرفتار آنها می شود و سبب آزمایش است و هم به معنای توطئه و افساد دشمنان است ?جالب آن که همین مال و فرزند که سبب آزمایشند، زینت دنیا نیز هستند.«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا» حضرت #علی علیه السلام می فرماید: از گرفتار شدن به فتنه به خدا پناه نبرید که آن حتمی است، بلکه از انحراف و گمراه شدن به وسیله ی فتنه ها به خدا پناه ببرید. ?گر باور کنیم که دارایی و ثروت، ابزار آزمایش و فتنه است، از کمی مال رنج نخواهیم برد. زیرا امتحانش آسان تر خواهد بود. مال، سبب آزمایش است، زیرا باید از راه حلال بدست آید، باید به مصرف حلال برسد، باید حقوق واجب آن پرداخت شود، باید شکر آن ادا شود ? فرزند، سبب آزمایش است، زیرا والدین باید در انتخاب همسر، در پرداخت مهریه حلال به همسر، در تغذیه سالم فرزند، در محبت و نظارت بر تعلیم و تربیت، در ازدواج، در اشتغال، در گرایش های گوناگون او کمال دقت را داشته باشند که عبور از تمام این مراحل امتحانی سخت است، ?البته اگر والدین وظیفه خود را به خوبی انجام دهند و از عهده آزمایش برآیند، در تمام کارهای خوب فرزند شریک خواهند بود. اگر دشمنی همسر و فرزند در آیه قبل، مربوط به بعضی از آنهاست، اما وسیله فتنه و آزمایش شدن مربوط به همه آنهاست. ?پیامها 1-دلبستگی و وابستگی به مال و فرزند، زمینه لغزش و انحراف است. لذا خداوند هشدار می دهد. 2-گذشتن از دلبستگی به مال و فرزند برای انجام وظایف الهی، کاری بزرگ است، لذا خداوند پاداش بزرگ مقرر کرده است. 3-هر چه آزمایش کننده بزرگ تر باشد، جایزه اش برجسته تر است، خدای عظیم پاداش عظیم می دهد. 4-توجه به پاداش بزرگ الهی، سبب نجات از وابستگی به اموال و اولاد است. ? تفسیر نور، ج10، ص88-تفسیر نمونه، ج 24، ص 202 ???
☄
رسول خدا صلی الله علیه و آله: لِلمُؤمِنِ عَلَى المُؤمِنِ سَبعَةُ حُقُوقٍ واجِبَةٍ مِنَ اللّه عَزَّوَجَلَّ: ألإجلالُ لَهُ فى غَيبَتِهِ وَ الوَدُّ لَهُ فى صَدرِهِ، وَ المُواساةُ لَهُ فى مالِهِ، وَ أنْ يَحرُمَ غَيبَتَهُ، وَ أنْ يَعُودُهُ فى مَرَضِهِ وَ أنْ يُشَيِّعَ جَنازَتَهُ، وَ أنْ لايَقُولَ فيهِ بَعدَ مَوتِهِ إلاّ خَيراً؛
🍃 مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب الهى دارد.
1 ـ احترام او در هنگامى كه حضور ندارد.
2 ـ دوستى قلبى با او.
3 ـ شريک ساختن او در ثروتش.
4 ـ غيبت او را حرام بداند.
5 ـ در بيمارى او را عيادت كند.
6 ـ جنازه او را تشيع كند.
7 ـ بعد از مرگ درباره او جز به نيكى سخن نگويد.
📚 وسائل الشيعه: ج8، ص546، ح13
👇👇👇
🆔 @ttelavay
💎
#حکایت
مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید.
او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد.
او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.
همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت:
این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست،
تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
.
ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.
اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید.
بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.
دارایی شما حساب بانکیتان نیست.
دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است
که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمیآورید.
.🌴حکایت رفاقت تا بهشت🌴
امکان نداشت یکی از اونها رو ببینی کمی اون طرف تر خبری از دوستش نباشه
قصه دوستی رحیم و جعفر زبان زد شده بود.
آقا رحیم شد فرمانده گروهان و یارش شد معاون اولش .
معلوم بود جنس دوستی اونها آسمونیه و نقطه پایان دنیا نمی تونه پایان دوستی اونها باشه .
تا مانند امشبی کربلای پنج شلمچه …
مرحله ای که قرار بود گردان امام حسین ع وارد عمل بشه
و گروهان کمیل اصلی ترین محور رو که شکستن خط چهار راهی بود بعهده گرفت و فرمانده این گروهان آقا رحیم یخچالی بود .
جوان و سراسر شادابی و طراوت و جدیت و شجاعت و …هر چه واژه خوب در نظرتون هست رو به شکل یک انسان ترسیم کنید و نامش را رحیم بگذارید .
وقتی از سنگر های پنج ضلعی که خارج شدیم باهاش
خدا حافظی کردم و رفت.فکر می کردم آخرین باری باشه که می دیدمش اما..
ساعاتی از درگیری گذشته بود و من به اتفاق چند نفر از دوستان داشتیم تو خط راه می رفتیم .آتش شدید بود نزدیک سنگر حاج حسین رسیدم که دیدم یک نفر رو دارند به عقب انتقال می دن .
جلو رفتم تاریک بود و حجم آتش بسیار شدید !
پرسیدم :کیه ؟
گفتند : آقا جعفره مجروح شده
یک لحظه یاد رحیم افتادم به منصور گفتم :وای خدا به داد رحیم برسه .
از وقتی صدای جعفر از رو شبکه قطع شد بارها رحیم سراغ جعفر رو گرفت
جعفر کجاست ؟
چرا جواب نمی ده
بچه ها به رمز بهش گفتند مجروح شده و به عقب منتقل شده .
اما معلوم بود رحیم باور نکرده بود
قصه بی سیم ها هم خودش داستانی داره که ان شالله یه روز تو کانال پیرامونش حرف می زنم
وارد سنگر فرماندهی لشکر شدیم و مکالمه بی سیم ها رو گوش می دادیم که متوجه شدیم رحیم و بچه هاش از سه طرف تقریبا محاصره شده اند و اینجا بود که دلم برای جعفر سوخت .
گفتم آقا منصور جعفر مجروح شد رفت عقب اگه می دونست الان رحیم چه وضعی داره چیکار می کرد ؟!!!!
ادامه دارد …👉👉👉
@monavar8
#در_محضر_بزرگان
🔹آیت الله مصباح می گوید:
«آقای بهجت می فرمودند: روزی داخل اتاق نشسته بودم به گونه ای که صدای دم درِ حیاط را می شنیدم، بچّه همسایه دم در بازی می کرد فقیری آمد و به او گفت: برو از خانه تان چیزی برای من بیاور. بچه رو به فقیر کرد و گفت: خوب، برو از مامانت بگیر.
فقیر جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور.
💢آقای بهجت می فرمودند: من از این گفتگوی بچّه با فقیر یک نکته دستم آمد، با خود گفتم این بچّه آن قدر به مامانش اطمینان دارد که فکر می کند هر چه بخواهد از او می تواند بگیرد.
☄ایشان چنین نتیجه می گرفتند که اگر ما به همین اندازه که این بچّه به مادرش اطمینان دارد به خداوند اطمینان داشتیم و تمام خواسته های خود را از او درخواست می کردیم، هیچ مشکلی نداشتیم و همه کارهایمان درست می شد.»
📚برگی از دفتر آفتاب شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت اللّه العظمی بهجت
کامل ترین کانال فرهنگی تلگرام